تب خاطره

عاشقانه ها

تب خاطره

عاشقانه ها

همیشه فرصت نداری بگی دوست دارم

همیشه فرصت نداری بگی دوست دارم


درخت همیشه پرستو رو دوست داشت.

از زمانی که پرستو بر روی شاخه اش مینشستدوستش داشت.هر روز صبح بخود میگفت "امروز همون روزیه که بهش میگم دوستش دارماما صبح وقتی خورشید مهربون گرمی عشقش رو به همه میداد,درخت هرچی سعی میکردبه پرستو بگه دوستش داره چیزی جلوشو میگرفت .شاید خجالت .

خودش هم نمیدونست  اون چیه.

 فردا گذشت و فرداهای دیگه... باز هم گذشت.

 "فردا حتما بهش میگم"

 ولی باز هم فردایی دیگر...

 یک روز از سرما به خود لرزید.  ...... بغض گلوشو گرفت , انگار یخ زده بود ,نه از سرما.

 پرستو رفته بود

1288769qmyartywm2.gif1288769qmyartywm2.gif1288769qmyartywm2.gif1288769qmyartywm2.gif1288769qmyartywm2.gif
 

نظرات 2 + ارسال نظر
mohamad پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ http://9354075598.blogfa 9354075598.blogsky.com

salam matalaebet harf nadare

[ بدون نام ] جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

هفده سال که بیشتر نداری چرا دلشکسته ای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد